4 out of 5 stars
rating
دکتر پرتو تابان، قصه نویس و استاد ادبیات، زنی مشهور و موفق است. او به دلیل وجود عارضه ای مغزی، به بیمارستان منتقل و عمل می شود. پرتو بعد از عمل به تدریج دچار پریشانی روحی میشود و هویت خود را فراموش می کند. اطرافیانش را نمی شناسد و خود را ساغر می پندارد. در چنین شرایطی، همسرش رضا سیاح و یک دوست، حمید مشتاق که پزشک جراح است برای شناخت شخصیت خیالی، ساغر، به کمک پرتو برمی آیند.