4 out of 5 stars
rating
داستان درباره اسفندیار رویینی استکه صاحب شش فرزند دختر است انتظار فرزند هفتم را می کشد، اما فرزند هفتم نیز دختر است. اسفندیار پس از آن که از دریافت مساعده از اداره اش ناامید می شود به شرکت مهندسان مشاور مراجعه می کند که در آن جا در ازای بهره ی ماهانه سرمایه گذاری کرده است. مهندس فروغ تقاضا می کند که با سودابه، دختر بزرگ اسفندیار، ازدواج کند