4 out of 5 stars
rating
ماشاءالله ایرانمنش از کرمان راهی پایتخت میشود تا ارث پدریاش، آپارتمان شمارهٔ ۱۳ را بفروشد و کارگاه تراشکاری کارفرمای خود را در زادگاهش خریداری و با دختر محبوبش ازدواج کند؛ اما آپارتمان به دلیل وجود ساکنان مجتمع که آدمهای بدقلقی هستند فروش نمیرود.vv